Thursday, October 30, 2014



آیا رجوی می تواند  از مخفیگاه بیرون بیاید.

 چند وقت پیش مریم قجر  بانگ شادی برآورد که پرونده ژوئن مختومه شده و ما تبرئه شدیم. همان پرونده ای که در11 سال پیش در پی فرارش به فرانسه به همراه تنی چند از سران بالای سازمان و مبلغ 7 میلیون دلار که در اتاق خوابش جاسازی نموده بود دستگیر شد.
در همان حال بعضی خبرگزاری ها اعلام کردندبا اینکه مریم قجربا 7 میلیون دلار پول دستگیر شده در بازرسی ها مشخص شده اعضای همراهش حتی فاقد لباس مرتبی بوده و بعضا لباس زیر پاره به تن داشته اند.
همان پرونده ای که بعدها مریم قجر در بازجویی اش  سیلی نخورده از ترس گفته بود من عضو سازمان مجاهدین نیستم و از سازمان مجاهدین برائت جسته بود. همان پرونده ای که بیش از بیست  تن را مجبور به خودسوزی نمود.
این همان مریم قجری است که از شجاعتش داستان سروده بودند که در فاز سیاسی قرص سیانور حمل نمی کرده! وترسی از شکنجه نداشته (که البته آقای مصداقی به خوبی علت همین موضوع را نیز بررسی نموده بودند!)
و این همان سازمانی است که رهبر مخفی و فراری آن برای آزادی زنش دستور خودسوزی به اعضایش را داد که در پی آن دو نفر بیگناه جان خویش را از دست دادند و نزدیک به بیست ناقص العضو برجای گذاشت  که تا مدت ها برای دیده نشدن صورت هایشان ازانظار پنهان نگه داشته می شدند صحنه های خودسوزی که انزجار بسیاری از مردم خارج کشور و اعضا را در برداشت.
 و اما بالاخره با تلاش های خانم رئیس پرونده مختومه شد.
با خرج میلیون ها دلار پول بادآورده عربستانی و اسرائیلی هم از لیست سیاه اروپا و امریکا خارج شدند.
 جدیدا که مالکی هم رفت و "دوران هم عوض شده"حالا باید گفت آقای رجوی چه مرگش است که از سوراخ موش بیرون نمی آید. و چرا اینقدرمی ترسد.
 او که گفت من مسئول پاسخگویی به همه اعمال هستم و سنگ بزرگی را برداشت.
 حال به بینید چه خار و خفیف دست به دامان ژنرال بازنشسته آمریکایی شلتون شدندو از زبان او باز هم خواهان ماندن درعراق شدند.
و با بیشرمی و بیشرفی تمام بازهم دوره گردی راه انداخته اند تا زمانی دیگر بخرند.
 با نگاهی اجمالی به چند سال اخیر هر منصفی درمی یابد.
اولا"   لانه درب بسته و مخوف فرقه رجوی که از آن بعنوان کانون استراتژیکی نبرد نام می برد تعطیل شده و توسط عراقیان تصرف شده و هرگز به آنان بر نمی گردد.
 دوما" در چند سال اخیر بیش از هزار تن از اعضای قدیم و باسابقه و جدید از  تشکیلات فرقه فرار کرده شد. و حقایق تکان دهنده ای را افشا نمودند.
سوما" افراد نجات یافته حقایقی را افشا نمودند که تا کنون سازمان مجاهدین حتی نتوانسته یکی از اصلی ترین این فجایع را بطور رسمی انکار نموده و یا دریک مجمع  حقوقی و بی طرف پاسخ دهد.
(به جای آن مسعود رجوی شیادانه با یک کار وارونه در یکی از جلسات عمومی دریک عمل صد وهشتاد درجه برعکس اعتقادات اموزشی سازمان اقدام به نشر مطالب خصوصی گرفته شده از اعضا نمود.)
چهارما" با افشای یک سری حقایق از جمله سواستفاده  اخلاقی از زنان توسط شخص رجوی از سازمان مجاهدین چهره دیگری رو شد.
سواستفاده جنسی از زنان رده بالا و تشکیل حرمسرا و به عقد درآوردن بسیاری از زنان با اسم رهبر عقیدتی و رقص رهایی و ناموس رهبری خواندن از کارهای جنایت کارانه ای بود که کمتر در فرقه های دیگر با این ابعاد مشاهده شده بود ...
 ودر کنار  آن کنار گذاشتن مردان در همه رده ها و بیکاره کردن آنان و لاجرم تحقیر و اوت کردن آنها به حاشیه سازمان(محمد حیاتی ، منوچهر عطایی، مهدی افتخاری، علی زرکش، سعید جمالی،و....)
پنجم . کنترل پلیسی و مافیایی افراد جهت ممانعت از خروج از کمپ ها.
 عدم دسترسی افراد به  وسایل ارتباط جمعی به مانند اینترنت و ماهواره   وتماس با خبرنگاران و خانواده ها و مجامع حقوقی عدم امکان  ارتباط ازاد با خارج از لیبرتی  
سالها ست  که نفرات درون کمپ های سازمان مجاهین  حتی از امکان  داشتن یک موباییل ساده  و تماس با خانواده  ویک ارتباط ایمیلی محروم هستند.  
ششم. رو شدن زندان های متعدد و خودکشی و کشتن و سربه نیست کردن تعدادی از اعضای ناراضی در زندانها  یا در مناسبات تشکیلات و در کنار سایر دوستانشان.
ششم:.. بایکوت فرقه و عدم جذب نیرو و آغاز فروپاشی و اضمحلال تشکیلات با آگاهی سازی و روشن شدن بخشی از ماهیت فرقه ای رجوی (جذب نیرو درتشکیلات به صفر رسیده است.)
و با این پرونده ننگین بعدازیازده سال از سقوط صدام و درخوست به حق کشور عراق مبنی برخروج از عراق به نحو بسیار ظالمانه ای در یک اقدام شیادانه،  باردیگر از زبان یک ژنرال شروع  به خط دادن به حیدر العبادی نموده و از دولتمردان  عراقی می خواستند آنان را به عنوان مزدور بپذیرند و به انها پناهندگی اعطا نموده و از آنان به مانند دوران صدام حمایت نمایند و برعلیه ایران بکار گیرند.
با این اوصاف حال که پیروزی های مکرر هم اعلام می شود. پس  چگونه است اقای رجوی نمی تواند از مخفیگاه خارج شود.
 بسیاری از جداشدگان در طی این سالیان مطالب مستند و ظلم هایی که در تشکیلات در طی سالیان به آنان روا شده را برملا نموده اند و خواهان پاسخگویی شده و سران تشکیلات از جمله رجوی  را به چالش کشیده اند و درخواست پاسخگویی دارند:
اولا بگوید  به چه دلیل  به  ناموس مردم و زنان ودختران بیگناه این مملکت خیانت نموده و آن ها را از همسران و خانواده ها جدا نموده و آنها را به زور تصاحب نموده
دوما به چه علت خود را صاحب خون و نفس اعضا خوانده و آنها را به بردگی می کشاند.
 به چه علت در قرن بیست ویکم اجازه تماس و برقراری ارتباط به آنان نمی دهد.
به چه علت فرمان خودسوزی دهها نفر را فقط برای نجات زنش از زندان اروپا می دهد.
به چه علت ممانعت از خروج نفرات از عراق می نماید
با چه منطقی با زهم خواهان ماندن در عراق آتش و خون هستند
به چه علت داعش را نیروی مبارز و عشایر انقلابی می خواند.
به چه علت جداشدگان را متهم به مزدوری می کند همان ها که بیش از ده تا بیست سال عمر خود را در این فرقه سپریی کرده اند.
 از چه می ترسد که به جدا شد گان در خارجه  مبلغی بیش از پانصد دلار در ماه   حق و سکوت می دهد و به آنها حکم می کند زبان نگشوده و حتی با خانواده هایشان تماس نگیرند و آانها را همچنان در چنبره خود نگه می دارد و به اجبارحکم هواداری می گیرد.
به چه علت بطور مستمر دنبال مدرک سازی  و گرفتن سند و امضا از اعضا است و نگران جدایی و و فرار آنان  می باشد.
و با چه منطق ودینی اقدام به تحقیر و خرد کردن شخصیت اعضا نموده  وجان و روح آن ها را به گروگان گرفته است.
براستی با این همه ظلم و ستم رجوی با چه رویی می تواند پاسخگوی این همه ظلم و شیادی باشد و مریم قجر چگونه باز هم با پررویی تمام دم از آزادی زنان و تشکیل شورای مرکزی جدید می دهد
 آیا این هم حقه جدیدی برای در بند نگه داشتن تمام زنان درون تشکیلات و ادامه دزدی هایش نمی باشد.تاریخ پاسخگوی این سوالات خواهد بود و روزشکست و شرمساری مضاعف رجوی و مریم قجر نزدیک است.

انجمن جوانان پارسیان 30اکتبر2014

Tuesday, October 7, 2014



9. محمد شعبانی همت  معروف به باقر
مزدور  دیگر ارسالی رجوی به آلبانی




 انجمن نجات پارسیان :
محمد شعبانی همت معروف به باقر   از نفرات قدیمی تشکیلات فرقه رجوی  و دارای سابقه طولانی در سرسپردگی می باشد.
او  در  زمان های قدیم در سمت  فرمانده یکان  در  محورهای نظامی  کار می کرد.
باقر شعبانی هم  به مانند سایرمردان بخت برگشته تشکیلات پس از سال 1372 که در ظاهر زنان در مسند امور نشستند در مراکز بعنوان افسر عملیات و اطلاعات بکار گرفته شد.  بخشی از کار  آن مردان آموزش و  نظارت به کارتیم های عملیاتی بود ولی بخش عمده  کار  مردان  با سابقه  و قدمت درتشکیلات که از آنان بعنوان افسر عملیات و اطلاعات و امنیت یاد می شد سرکوب ، نگهداری و جلوگیری از ریزش اعضای ناراضی در فرقه بوده و می باشد.
از سال 1372 هم زمان با برگزاری جلسات  باصطلاح حوض رجوی که" قوانین خروج از فرقه را برشمرد و اعلام نمود از این پس "بریده" نداریم و هر کس بخواهد برود مشمول دو سال زندان خروجی خودمان و 8 سال زندان عراق می شود، فشارها و سرکوب درون تشکیلات برای نگه داشتن اعضا  مضاعف شد  جلساتی تحت عنوان دیگ و تعیین تکلیف و جمع  همراه با برخورد های مستمر برگزار می شد. سرکردگان و گردانندگان این شوها  برادران مسئول!  یعنی همان افسران ستاد ( افسر اطلاعات و عملیات امنیت)  و زنان تازه به دوران رسیده فرمانده بودند و برگزاری این جلسات از اهم کارهای فرقه بود.
 «بطوریکه مژگان  پارسایی بارها در جلسات عمومی اقرار  و گله می کرد کار درجه یک من و مسئولین شما ازیک تا هزار تشکیلات بوده و بیش از 90 درصد وقت من را تشکیلات و برخوردهای تشکیلاتی می برد»
یعنی به روشنی بیان می کردند که وضعیت تشکیلات آنچنان در خطر است که کار مهمی جز نگهداری و برخورد با اعضا ندارند...
باقر شعبانی چند سالی  هم در اروپا در کشورهای آلمان و فرانسه تحت عناوین دروغ  پروفسور و کمک به انجمن های خیریه...مشغول اخاذی و کلاهبرداری از شهروندان و کارمندان ....بود و دارای پرونده قضایی در عراق  هم  می باشد.
باقر شعبانی بعد از سقوط صدام در سال 2003 درسمت فرمانده قرارگاه به همین شغل "شریف" نگهداری اجباری و فریب نیروهای جدید الورود در قرارگاه پذیرشی مردان گمارده شده بود.
  او  در   سوابق ننگین خود شرکت در عملیات کردکشی در سلسله عملیات موسوم به  مروارید را دارد که برعلیه  معترضان شیعه و کردهای مظلوم  عراق به گناه قیام برعلیه صدام  انجام شد و شریک در قتل و  کشتار آنان است   و براین اساس اسم او نیز در لیست تحت تعیب قضایی عراق قرار گرفت.
البته سیاهترین برگ کارنامه باقر شعبانی نیر به مانند همپالکی های دیگرش  شرکت در شکنجه و  زندانی و قتل می باشد.
او هم  در سال 1373  که بیش از 500 نفر از اعضای ناراضی تشکیلات را به زندان های مخوف رجوی فرستادند در آن پروسه بعنوان زندانبان و شکنجه گر  سایر دوستانش  مشغول به فعالیت شدو در آن مدت یکبار دیگر بی اراده  گی و آلت دست بودن خود را به اثبات رساند.
ازدیگر رذالت های پنهان وی بنابر مستندات شرکت در ربودن و شکنجه و کشتن سه تن از پاسداران در سال 60 می باشد.
http://www.leymer.ir/?p=62158
او  به واسطه همین اعمال ننگین و بدلیل سابقه زندانبانی و به بند کشیدن اعضای ناراضی،   برای رفتن به آلبانی انتخاب شد و در آلبانی نیز به همین شغل شریف ! گمارده شده است.
 طبق اخبار  رسیده این جماعت کهنه کار در  طی پروسه دو ساله در کشور آلبانی به همان کار تهدید و ارعاب و تطمیع نیروهای جدا شده  مشغولند تازمان بیشتری برای جلوگیری ازفروپاشی  و اضمحلال کامل سازمان و تشکیلات فرقه رجوی بخرند.
همانطور که قبل تر از این اعلام کردیم . کنترل و به زور و زر نگه داشتن انسان هاو تشکیل یک اردوگاه جدید در کشورآلبانی تلاش مذبوحانه ای است که نمی تواند از فروپاشی و به آخرخط رسیدن فرقه جلوگیری کند واین طناب پوسیده به زودی پاره شده و همه آنان را به قعرچاه خواهد فرستاد.

فعالیت های  این عناصر ضد بشر که قصد دارند کمپ آلبانی را نیز به یک اردوگاه فرقه ای تبدیل کنند مخفی  نخواهد ماند و اعمال و قوانین ضدبشری آنها به مجامع بین المللی و حقوق بشری گزارش می شود.
8.افشین ابراهیمی 
 از مزدوران ارسالی رجوی به آلبانی



افشین ابراهیمی سالها ست که  وفاداری و مزدور ی خود را با شکنجه دیگر دوستانش به اثبات رسانده اکنون نیز در آلبانی مسئولیت  کنترل و جاسوسی دیگر جدا شد گان را در ادامه زندگی نامبارکش  انجام می دهد.
افشین ابراهیمی  متولد 1962 که اکنون حدودا"52 ،51 ساله می باشد. سال ها در کمپ اشرف روزگار گذرانده و مدارج مزدوری را در آنجا طی نموده است.
آآلا
 افشین ابراهیمی از  فرماند هان  نظامی کار قدیمی می باشد..
  پس از اینکه در یکان های  کمپ اشرف، بدستور رجوی رهبر فرقه  زنان را باصطلاح در مسند امور قرار  دادند  افشین ابراهیمی در همان مراکز نظامی   سال ها بعنوان افسر اطلاعات و عملیات کار می کرد و در کارآموزش و ارسال تیم های عملیاتی مرکز تحت مسئولیتش فعالیت می کرد. او مدتی  زیر بار کارکردن فرمالیستی  در زیر دست  زنان نمی رفت  که با وی برخورد تشکیلاتی شده  و  برای تنبیه  او سطح تشکیلاتی اش  را مدتی  پایین کشیده بودند.
  افشین ابراهیمی در سال 1370 شمسی نیز یکی  از فرماندهان  نظامی سازمان در عملیات موسوم به مروارید بوده است و در حمله و کشتار نیروهای مظلوم کرد عراق نیز دست دارد. و به همین دلیل نام وی نیز در لیست تحت تعقیب قضایی قرار دارد.
او  در طی  سالیان مدارج مزدوری، وفاداری و ربات شدن  خود را به سران گروه رجوی به اثبات رساند.  در سالهای 1372 تا1382 که اعضای ناراضی در کمپ ها  اجازه خروج نداشتند توسط مردان ستاد هر مرکز تحت کنترل  و استراق سمع و نظر بودند و از شیوه های جلسات محاکمه و تحقیر گرفته تا بنگالی کردن و زندان های دوساله ، برای نگهداشتن افراد  و خارج کردن فکر خروج از اشرف از مغز و روح افراد هر کاری را انجام می دادند... اواخر سال 1381 و در اوان جنگ نیروهای  ائتلاف با دولت صدام که تعداد ناراضیان در کمپ های سازمان بیشتر شده بود کنترل از نفرات ناراضی و خواهان جدایی بیشترو خشن تر شده بود. افشین ابراهیمی که آن زمان نیز  مسئولیت کنترل و جاسوسی نیروها را بعهده داشت هم یکانی های وی در خاطراتشان گفته اند او یکی از نفرات جدید الورود (کمال حیدری) را هنگام فرار از فرقه به قتل می رساند .
 فرد مزبور که در قرارگاه جلولا بود و  از وضعیت تشکیلات فرقه به تنگ آمده  بود در طرحش  قصد داشت به طرف قصرشیرین فرار کرده و خود را نجات دهد ...   که افشین ابراهیمی و فرد دیگری به تعقیب وی پرداخته و او را از پشت به رگبار می بندندکه در دم کشته می شود. ( سپس سران سازمان برای پوشاندن این جنایت نام وی را در اسامی نفراتی که در بمباران جنگ82 کشته شده اند بعنوان "شهید" ! اعلام می نماید.)
http://mordabemojahedin.mihanblog.com/post/275
 افشین ابراهیمی همچنین در کارنامه خود سابقه زندانبانی  نیز دارد ...او هم  یکی از افرادی است که  در سال 1373 به هنگام تشکیل زندان های مخوف  رجوی در سمت زندانبان و کنترلی نفرات زندانی کار می کرد و از جریان بگیر و ببندها و  و اسامی زندانیان و شکنجه شده ها و مقتولین مطلع  می باشد که می بایست در این رابطه نیز روزی پاسخگوی اعمال خود باشد.
افشین ابراهیمی اینچنین در دستگاه فرقه از خود بیخود و بی اراده و مسخ شده است که اکنون  باز هم وی را به"شغل شریف" جاسوسی و کنترل جداشدگان در کمپ آلبانی گمارده اند. تا همچنان تارهای نحس تشکیلات را بر سر افرادی که روزگاری از بدحادثه اسیر فرقه شدند نگه دارد و رهایی آنان را به  حسرت تبدیل کنند.
 بدون شک رجوی جنایتکار  و متجاوز به ناموس و جان و مال مردم، این خیانتکار وقیح  و  روانی  و سایر سرکردگان قاتل و زندانبان او  می بایست روزی پاسخگوی اعمال ننگین خود باشند. و از عبرت تاریخ و جزای کار خود گریزی نخواهند داشت.


7.حسن نظام الملکی از عناصر ضد اطلاعات و بازجو و زندانبان سیستم رجوی


 حسن نظام الملکی  از فرماندهان قدیمی سازمان مجاهدین می باشد که تا سال 1370 در موضع فرمانده عملیاتی قرار داشت او از سال 70به بخش  اطلاعات سازمان منتقل شد و تاکنون یکی از اصلی ترین نفرات اطلاعات می باشد
در زمان صدام حسین او یکی از طرف حساب های اطلاعاتی سازمان با استخبارات عراق بود.
او  هم در کارنامه سیاه خود همکاری با افسران بعث عراقی  جمع آوری اطلاعات از وطن و مزدوری برای صدام حسین را یدک می کشد.
سازمان از وی بعنوان تحلیل گرو کارشناس مسائل سیاسی داخل ایران و ... بیان یک سری اراجیف در رابطه با جدا شدگان در برنامه های متعدد استفاده می نماید. اماواقعیت این است که کار اصلی این دسته از گماشته گان اطلاعاتی رجوی فریب  تعدادی از مردم ایران از  طریق تماس  تلفنی  و دیگر شیوه های شیادی است آنها  با اسامی انجمن ها و تشکل های موهوم  با ادارات دولتی و ملی دانشگاه ها و مراکزحساس  جهت  بدست آوردن اطلا عات تماس گرفته و برای گرفتن اطلاعات کشور چنین اقدامات خیانت کارانه ای انجام می دهند.  هم چنین اجیر کردن مزدور در عراق برای تهیه خبر و مزدوری و وطن فروشی کار خیانت کارانه دیگر آنان می باشد.
آقای نظام الملکی در در زندانبانی و شکنجه نفرات در سال 1373 نیز نقش داشته  و بسیاری از نفراتی که در این پروسه زندانی شده اند از وی نام برده اند.
هم چنین آقای جواد فیروزمند در خاطرات شان در باره این شخص چنین نوشته است:
«مهدی ابریشمچی، حسن نظام الملکی،مهوش سپهری،بتول رجایی،گیتی گیوه چین یان زاده و فهیمه اروانی از زندانبانان و شکنجه گران من بودند.مهدی ابریشمچی و حسن نظام الملکی شخصا مرا در روزهای متمادی شکنجه کرده و استخوان سینه ام با ضربه نوک پای مهدی ابریشمچی شکست که بدلیل مداوا نشدن و کج جوش خوردن هنوز هم در سرما و گرما درد می کند.حسن نظام الملکی در گوشه چشم ام خودکار فرو کرد و همراه با مهدی ابریشمچی با قرار دادن چند خودکار در بین انگشت هایم مفاصل انگشتان هر دو دست ام را تا چند سال از کار انداختند و»

 رجوی  جنایتکار و خائن بایستی بداند که  روزی به سزای اعمال خویش خواهد رسید